رفتم مرا ببخش و مگو او وفا نداشت راهی بجز گریز برایم نمانده بود این عشق آتشین پر زدرد بی امید در وادی گناه و جنونم کشانده بود رفتم که داغ بوسه پرحسرت ترا با اشکهای دیده زلب شستشو دهم رفتم که نا تمام بمانم در این سرود رفتم که با نگفته به خود آبرو دهم . رفتم ، مگو، مگو ، چرا رفت ، ننگ بود عشق من و نیاز تو و سوز و ساز ما از پرده خموشی و ظلمت ، چو نور صبح بیرون فتاده بود بیکباره راز ما رفتم که گم شوم چو یکی قطره اشک گرم در لابلای دامن شبرنگ زندگی رفتم ، که در سیاهی یک گور بی نشان فارغ شوم زکشمکش و جنگ زندگی من از دو چشم روشن و گریان گریختم از خنده های وحشی طوفان گریختم از بستر وصال به آغوش سرد هجر آزرده از ملامت وجدان گریختم ای سینه در حرارت سوزان خود بسوز دیگر سراغ شعله آتش ز من مگیر میخواستم که شعله شوم سرکشی کنم مرغی شدم به کنج قفس بسته و اسیر . روحی مشوشم که شبی بی خبر ز خویش در دامن سکوت بتلخی گریستم نالان ز کرده ها و پشیمان ز گفته ها دیدم که لایق تو و عشق تو نیستم
تنبلها (tardigrades) سازگارترین موجودات دنیا
عکس هایی از عجیب ترین جانوران در حال انقراض
140243 بازدید
51 بازدید امروز
23 بازدید دیروز
670 بازدید یک هفته گذشته
Powered by Gegli Social Network (Gohardasht.com)
Copyright ©2003-2024 Gegli Social Network (Gohardasht) - All Rights Reserved
Developed by Dr. Mohammad Hajarian